برای تو

ساخت وبلاگ

بعضی حس ها هستن که یهو میان. بعضی حرفا هستن که اگه بهشون فکر کنی و دست دست کنی شاید هیچوقت نگی یا ننویسیشون. بعضی وقتا یه اتفاقی میفته که میفهمی دور و برت چه خبره. این چند روزه که تلگرام رو پاک کردم بیشتر به تنهاییم فکر میکنم. به این که دوستی ندارم که باشه. که بمونه. که فقط مال من باشه. به این فکر میکنم اگه ترسیدم تنهایی جایی برم، کسیو ندارم که باهام بیاد. کسیو ندارم که هر وقت دلم گرفته بود بهش بگم میشه ببینمت؟ یا بهم بگه ، فردا برنامت چیه؟ حتی کسیو ندارم که هر وقت حس کردم کسی نیست، ازم بپرسه حالت خوبه؟ به این فکر میکنم که حس های خوبم نسبت به زندگی پریده . مثل اینکه یه نفر در شیشه استون رو باز گذاشته و یادش رفته ببنده. سردردام‌ بهترن ولی شبا میان سراغم. وقتایی که از همیشه بی دفاع تر و بی پناه ترم. وقتایی که هیچکس نیست. چیزایی که تو زندگی برام ارزشمند بودن دارن رنگ میبازن. دروغ و فریب مثل مرکب، ریخته رو صفحه ی سفید فکرم. کاش حداقل نمیفهمیدم. بدیش اینه که میفهمم. در عین اینکه دوست دارم یکی باشه که بفهمه چمه، نمیتونم حرف بزنم. نمیتونم همه چیو بگم. هی باید بگم خوبم در حالی که نیستم. از اینکه فقط وقتی عصبی میشم بغضم میترکه متنفرم. از اینکه دستام میلرزه، از اینکه ضعیفم بدم میاد. چیکار میتونم بکنم؟ چجوری خودمو از این منجلاب مزخرف بکشم بیرون؟ امید رو چجوری پیداش کنم؟ حتی یه ذره هم باشه خوبه. ولی هر خنده و لبخندم به آنی محو میشه. منی که به خنده هام شناخته میشم، حالا هیچ عمقی ندارن. انصاف نیست. فقط همینو میدونم که انصاف نیست. از وقتی یادم میاد تو این وبلاگ چیزی از حال خوب ننوشتم. چون نداشتمش. دلم سنگینه از اینهمه غم و اندوه و ناامی برای تو...ادامه مطلب
ما را در سایت برای تو دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : shahrzaad بازدید : 35 تاريخ : يکشنبه 9 بهمن 1401 ساعت: 2:22

بعد از مدتها برگشتم به اینجایی که با اینکه کم اومدم و کم گفتم، حال و احوالم رو تا حدی تسلی داده و دلتنگش میشم. وقتی از همه جا رونده و مونده م، وقتی راحت نیستم با حرف زدن با کسی ، میام اینجا و حس میکنم اینجا برای من همون اتاق آبی سهرابه. هممون یه اتاق آبی داریم و باید داشته باشیم، چون یه جاهایی آدم خسته ست. خسته ست از حرف بقیه، از معاشرت، از شلوغی و فرار از خویشتن. یه اتاق آبی لازمه تا قشنگ مواجه بشی با اون حس درونیت، بهتر بگم، با غم بزرگ درونیت که کل روز قایمش کردی و شبا یه ناخنکی به گوشه قلبت میزنه. کاش میشد رفت. رها کرد ، رها شد ، و رفت .. کارها، کلاس ها و آدمها تا یه جایی حواست رو پرت میکنن، خوشایندن و کمک کننده ان. بعضی جاها باید بمونی، ساکت بشی و فکر کنی که راه درست چیه .. یه روزی از همه جا خواهم رفت. و اون روز دیر نیست.  برای تو...ادامه مطلب
ما را در سایت برای تو دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : shahrzaad بازدید : 89 تاريخ : جمعه 17 تير 1401 ساعت: 15:17

به نظرم خیلی زشته که فقط وقتایی که چسناله دارم میام اینجا. حتی شب تولدم هم یادم نیاد بیام یه یادگاری ای برای خودم بذارم مثلا، یه برنامه ای تهیه و تدوین کنم، یکم باکلاس باشم، هیچی:)) ولی خب چه میشه کرد؟ حداقل میدونم فعلا کسی سری نمیزنه به اینجا و خب این عالیه. من عمیقا، حسی دارم که نمیدونم چیه. دلتنگ، غمگین، بغض آلود و دردمند. دلخواهم در حال حاضر، اولویت بودن و دوست داشته شدن به صورت ویژه ست. و چه ناراحتم که هیچوقت، فاکین هیچوقت این حس رو تجربه نکردم. هیچوقت اولینِ کسی نبودم، هیچوقت مهم ترین نبودم، هیچوقت اونی نبودم که کسی یه جور دیگه دوستم داشته باشه، یه جور دیگه بهم اهمیت بده و یه جور دیگه بهم نگاه کنه. همیشه در اولویت های چندم و چندم بودم و این، ناامیدکننده ست. تم های قوی بودن و متکی به کسی نبودن میگن که نباید اینطور بود اما من در ظاهرِ بی اهمیتِ همه چیز، در حالی که زیاد نشون نمیدم این خلا رو، وجودش رو حس میکنم و این حس مزخرف و سنگین وقت هایی که بی دفاع و ناراحت و تنهام بیشتر به سراغم میاد و زودتر منو در بر میگیره و دیرتر هم خوب میشم. من گذشته م. از حرف زدن، از درد دل کردن، از غر زدن و چسناله کردن برای دیگران گذشته م‌. از گفتن احساسات واقعیم، از اینکه وقتی میگه خوبی چه خبر ، چیزی بجز خوبم سلامتی بگم، گذشته‌م. از اینکه بگم ناراحتم، از چی ناراحتم، چرا ناراحتم و چی خوشحالم میکنه هم گذشته‌م چون جوابش رو خودم هم نمیدونم. من خوبم، تا وقتی که انرژیم ته بکشه. تا وقتی که نتونم مقاومت کنم تا وقتی که توی خونه بمونم و حرف جدیدی برای گفتن نداشته باشم، تا وقتی که درس ها و کنکور بهم فشار بیارن و من فقط استرس بکشم و هیچکاری نکنم، یکهو به قعر تاریکی سقوط میکنم و خودم رو برای تو...ادامه مطلب
ما را در سایت برای تو دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : shahrzaad بازدید : 126 تاريخ : جمعه 17 تير 1401 ساعت: 15:17

روزایی هستن که خوش میگذرن و باید ثبت بشن به نظرم.نمونش اخرین روز از شهریور امسال که سوگند و عاطفه رو تو یه قاب داشتم و برام بی نهایت لذت بخش بود. موقعی که سرمون رو پای سوگند بود و داشت خیلی متخصصانه درباره موهای عاطفه نظر میداد و عاطفه سعی میکرد زی برای تو...ادامه مطلب
ما را در سایت برای تو دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : shahrzaad بازدید : 111 تاريخ : چهارشنبه 11 فروردين 1400 ساعت: 16:17

مدت مدیدیه که نیومدم اینجا و چیزی ننوشتم.. از احوالات ترم جدید و دردها و غم ها و شادی های کوچیک و بزرگ، از دوستان دور، از دوستان نزدیک، از ازدواج ها، از احساسات درهم آمیخته و حالا ، بعد از حدود چهار ماه، و در اثنای امتحانات ترم سوم و زاری برای شاعر برای تو...ادامه مطلب
ما را در سایت برای تو دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : shahrzaad بازدید : 105 تاريخ : چهارشنبه 11 فروردين 1400 ساعت: 16:17

از احوالات این روزها مینویسم که به یادگار بماند، شاید زمانی بودم و خواندم و خندیدم به دغدغه های امروز و گفتم، یادش به شر، خدا دوباره نصیب هیچکس نکند.  این روزها در حالی که همه بلا تکلیف و نگرانیم، آمار و ارقام و اخبار کرونا بر سرمان آوار میشوند و ه برای تو...ادامه مطلب
ما را در سایت برای تو دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : shahrzaad بازدید : 108 تاريخ : چهارشنبه 11 فروردين 1400 ساعت: 16:17

دلتنگی هایم مخاطب ندارند.. دلم تنگ است اما نمیدانم برای که و برای چه. صرفا میدانم که دلم این لحظه را، این حال را و این مکان را نمیخواهد. به راستی که غم، حس  ماندگاریست درون آدمی. ابریست که رنگین کمان شادی و حال خوب را میپوشاند و همانا زیست شادی ، ه برای تو...ادامه مطلب
ما را در سایت برای تو دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : shahrzaad بازدید : 108 تاريخ : چهارشنبه 11 فروردين 1400 ساعت: 16:17

سلام.  اومدم بگم که همین امشب، در حالی که فائزه فردا امتحان ریاضی داره و من ارائه ی مقاله های دکتر ز، و به تازگی تصحیح نسخه صائب دکتر ف تموم شده و در حال نزدیک شدن به ارائه دکتر م هستیم و فشار حذف دروس یا نگه داشتنشون بخاطر کرونا و کلاسای غیر حضوری برای تو...ادامه مطلب
ما را در سایت برای تو دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : shahrzaad بازدید : 111 تاريخ : چهارشنبه 11 فروردين 1400 ساعت: 16:17

امروز  امتحانام تموم شد . به بدبختی گذشت ولی تموم شد. امتحان مرصاد رو با جمعی از بچه ها دادیم و پاس شدیم و امتحان نظامی رو با خستگی تمام و یاری مادر :))) بعد از این ، ماییم و سیصد بیت پژوهش و پادکست ادبیات کودک. ولی بازم حالم خوب بود گمونم.  کاش حا برای تو...ادامه مطلب
ما را در سایت برای تو دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : shahrzaad بازدید : 107 تاريخ : چهارشنبه 11 فروردين 1400 ساعت: 16:17

داریم میگذرونیمجمعه ها که میرم کتابخونه حالم خوب میشه... میبینم که تنها نیستم میبینم که تا قبل از ساعت ده دیگه صندلی ای نیست برا نشستن از بس ادم میاد...ادمایی که اکثرشون مث منن.. شاید هدفشون و رشتشون فرق کنه ولی اونام مث من یه روز تعطیل کنار خانوادشونو ول کردن و دارن با کتاباشون میگذرونن... این خوشحالم میکنه که تنها نیستم...به علاوه حضور  ح و گاهی ز خیلی خوبه.. مخصوصا وقتی از کتابخونه تا پایانه  رو پیاده میایم و همش به مسخره بازی و پیدا کردن سوژه میگذره... دارم سعی میکنم  خودمو تو تنهایی قرار ندم... که همینجوری خوب بمونم... ♥ شنبه یازدهم آذر ۱۳۹۶ ساعت 20:27 توسط شهرزاد: برای تو...ادامه مطلب
ما را در سایت برای تو دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : shahrzaad بازدید : 124 تاريخ : شنبه 9 دی 1396 ساعت: 17:48